روحانیت ، نظارت ، مردم

5 01 2011

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

پیغمبر اسلام (ص) بدرود حیات گفت ، دوران ظهور ائمه سپری شد ، امام دوازدهم از دسترس مردم بیرون رفت و وضع تازه ای پیش آمد . فهم قرآن و روایات ، جدا کردن روایات درست از روایات مجعول و نادرست ، مقایسه دلایل گوناگون درباره هر موضوع و استنباط حقایق از میان آنها خود به صورت یک ، بلکه چند علم جدید در آمد . تفسیر ، فقه ، رجال ، حدیث و … که رسیدن به حد کمال در آنها متوقف بر کسب علوم دیگر نیز هست ؛ دفاع از حقایق اسلام در برابر حملات گوناگون زبانی و قلمی مخالفان اسلام نیز به پیدایش علم تخصصی دیگر ، یعنی علم کلام اسلامی منجر گردید .

باید در میان مسلمین کسانی همت گمارند تا این علوم پهناور را فراگیرند و در آنها مجتهد و صاحب نظر شوند و کمال علمی خود را به کمال تقوا و عدل بیارایند تا به مقام جانشینی علمی پیغمبر و امام برسند و مرجع مسلمانان در سؤالات مختلف دینی گردند .

تخصص در هر یک از رشته های مذکور به اندازه مشکل ترین رشته های علمی دیگر ، کوشش ، فرصت ، فراغت ، و کتاب و وسایل دیگر لازم دارد . گذشته ما محققان پر ارج و نامور در این فنون داشته و رشته تتبع و تحقیق از نخستین قرون اسلامی تا عصر حاضر همواره کشیده و هیچ گاه قطع نشده است. در روایات ما این مجاهدان راه حق ، تکریم و تجلیل و تشویق فراوان شده و ثوابهای بی مانند برای انجام این وظیفه و جهاد مقدس نوید داده شده است . پاداش آنها مال دنیا نیست . کسانی که عمر خود را در راه انجام یک تکلیف مقدس صرف می کنند مبادله محصول کار خود را با مال و جاه ، پَست و ناچیز می شمردند . علاوه بر این ، دنیا طلبی از راه دین و علوم دینی در روایات ما سخت مذموم و بد فرجام شمرده شده است . تحصیل علوم دینی یک واجب کفایی است که به استناد بعضی روایات باید از اغراض مادی و امتیاز طلبی منزه باشد .

تحصیل علوم و فنون لازم دیگر از قبیل پزشکی ، دارو سازی ، فنی و نظایر آنها نیز واجب کفایی است ؛ ولی در میان فرقی هست . آنها که این فنون زندگی را تحصیل می کنند پس از فراغت از تحصیل می توانند آن را شغل و حرفه خود قرار دهند و کار و معلومات خود را با پول مبادله و هزینه زندگی خود را از این راه تأمین کنند ولی به کسانی که علوم اسلامی تحصیل می کنند چنین حقی داده نشده است . کار آنها باید برتر و منزه تر از آن باشد که به صورت حرفه و کسب معیشت در آید . گرفتن مزد برای فتوا دادن یا بیان مسائل و احکام و معارف دین در فقه ما از محرمات شمرده شده است .

به این جهت باید کسانی که به مطالعات تحقیقی در رشته های مختلف علوم دینی می پردازند هزینه زندگی شان از راه در آمدهای شخصیِ دیگری که دارند تأمین شود و اگر از این قبیل افراد به اندازه کافی در میان مسلمانان پیدا نشد باید حکومت اسلامی که مسئول تأمین مصالح عمومی است عده ای را به انجام این مهم بگمارد و وسایل کار و هزینه زندگی آنان را از بیت المال مسلمین بپردازد . و اگر حکومت ، حکومت اسلامی و پایبند به مقررات اسلام نیست یا به وظیفه خود عمل نکرد ، مسلمانان باید همچون موارد دیگر ، او را به این اقدام وادارند وگرنه تشکیلاتی فراهم سازند که انجام این کار خطیر را به عهده گیرد و هزینه تشکیلات را خودشان بپردازند . بنا بر این یاد گرفتن و یاد دادن احکام و معارف دین چه در مرحله دوم و چه در مرحله سوم ، انجام یک وظیفه الهی و پاک از هر گونه مقاصد مادی است .

اسلام در این زمینه وضعی مقرر کرده است که اگر مسلمانان بیدار و هوشیار باشند ، دین و علوم دینی هیچ گاه وسیله سوء استفاده و دنیا طلبی اشخاص قرار نگیرد و از این راه طبقه خاصی که برای خود حریم اجتماعی و مزایای مالی و غیر مالی فراهم آورند به وجود نیاید .

آیات قرآن ، به خصوص آن قسمت که مربوط به روحانیون یهودی و مسیحی است ، و روایات ما در ابواب علم و مقام عالم و معرفی علمای حق و علمای باطل ، علمایی که اسلام می پسندد و آنها که اسلام نمی پسندد و طرد می کند ، راه را به روی سوداگران زهد فروش و یا علم فروش که بخواهند علم دین و تظاهر به تقوا را وسیله کسب مال و شهرت  و تفوّق بر مردم دیگر قرار دهند ، بسته است .

ولی ضامن اجرای هر طرح صحیح در هر زمان و مکان ، بیداری افکار عمومی و مراقبت همگانی است . در این مورد و موارد دیگر ، اگر عملاً انحرافی پیش آمد معلول نا آشنایی مسلمانان به حقایق و کوتاهی آنها در عمل است . به همین جهت ، نخستین قدم مبارزه با این انحرافات آن است که حقایق اسلامی به همان صورت که پیشوایان الهی گفته اند ، بی پرده و صریح برای عموم مردم گفته شود .

با وسایل ارتباطی امروز و با تسهیلات فراوان که در کار طبع و نشر و طرق دیگر انتشار افکار پدیده آمده ، کمک به بیداری افکار در هر قسمت آسانتر و به همان اندازه ضروری تر شده است .

ولایت ، رهبری ، روحانیت ؛ ص 382





وحدت ادیان و انبیاء

26 12 2010

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

این آیات (130 تا 141 سوره مبارکه بقره ) راه و رسم زندگی پاک مسلمانی را به همه یاد می دهد ولی متأسفانه خود ما مسلمانها این راه و رسم را پشت گوش انداخته ایم . [ این آیات ] با صراحت تمام می گوید که در مورد همه پیامبران یکجا و یک کاسه فکر کنید . همه ، پیغمبران یک خدا هستند . همه آیین او را برای بشریت آورده اند . همه انسانیت را دعوت کرده اند به اینکه در برابر خدا و آیین خدا تسلیم باشند . جنگ بر سر این پیغمبر و آن پیغمبر شایسته مردمی که خدا پرست هستند نیست . اصول ادیان یکی است . در هر دینی ممکن است احکامی نسخ شده باشد . حتی در دین یک پیغمبر هم ممکن در سالهای اخیر برخی از احکام سالهای اول نسخ شده باشد . ولی آیا این امر ، دین یک پیغمبر را دو دین می کند ؟

بر حسب آنچه از تاریخ ادیان به دست می آید ، در پنج نوبت یک نوع بالا آمدن در سطح وجود داشته ؛ در پیغمبران اولی العزم ، یعنی پیغمبرانی که با سطحی برتر آیین خدا را آوردند . ولی بالا آمدن سطح هم جدایی ایجاد نمی کند . اصول در همه آنها یکی است .

در بحث خاتمیّت پیغمبر اسلام به تفصیل در این باره صحبت کردیم که این امر عبارت است از یک نوع بالا آمدن سطح ، آن هم بالا آمدنی که از نظر دینی ، بعد از آن ، سطح بالاتر اصلاً معنا ندارد . نه این که احکام و خصوصیات و کیفیت اجرای احکام ثابت خواهد بود ، بلکه دین ثابت خواهد بود . خیلی فرق است بین اینکه دین ثابت باشد یا حکمی ثابت باشد . گفتیم ممکن است موضوع قسمتی از احکام در زمانهای بعدی تغیرر کند . وقتی موضوع تغییر کرد ، حکم هم تغییر می کند . حکم جاودانی است اما موضوع جاودانی نیست .

مثلاً در قرآن کریم داریم که مشروبات الکلی حرام است . این قانون ثابت است . اما اگر یک روزی در دنیا اصلاً مشروبات الکلی ساخته نشد ، آیا این قانون باز هم مصرف دارد ؟ نه ! اینجا قانون از مصرف می افتد نه این که از بین برود . گفتیم اصلاً همه نَسخها از همین قبیل است ؛ یعنی موضوع قانون تمام می شود . اگر همان موضوع دوباره بیاید ، باز همان قانون می آید .

به همین جهت گر چه « حَلالُ محمدٍ حَلالٌ اِلی یَومِ القِیامةِ و حَرامُ محمدٍ حَرامٌ اِلی یَومِ القِیامةِ » ، اما در عین حال ممکن است دوران موضوع برخی از قوانین بگذرد و منتفی شود . به این می گوییم سالبه به انتفاع موضوع . این امر هیچ منافاتی با ابدیت و خاتمیّت هم ندارد . این بحث از نظر اسلام شناسی علمی و عملی ، بحث بسیار دقیق و حساسی و ارزنده ای است که باید بسی مورد توجه قرار بگیرد ، گر چه تا کنون به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است .

کتاب ولایت ، رهبری ،  روحانیت / ص 158





روش انتخاب یک دین

27 11 2010

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

سؤالی که اینجا مطرح است این است که اگر انسان در انتخاب دین می خواهد ببیند اسلام بهتر است یا مسیحیّت یا یهودیّت ، هنوز هیچ دینی را انتخاب ننموده بلکه می خواهد دینی را انتخاب کند ، چه باید بکند ؟

به عنوان جزء متتم روش ، باید بگویم که در این جا همه حرف های کفر آمیز آزاد بوده و هیچ حرف کفر آمیزی قدغن نیست .

 حال اگر واقعاً یک نفر بگوید من دین ندارم ، باید برای انتخاب دین چه کار کنم ؟  آیا به او می گوییم برو ادیان عالم را یکی یکی بررسی کن ، بعد آنها را با هم مقایسه کن و ببین کدام یک بهتر است ، آن وقت آن که بهتر است را انتخاب کن ؟ آیا این عمل لازم است یا نه ؟ و اگر این لازم است ، عمر یک انسان و مقدورات یک انسان برای این کار کافی است ؟

جوابی که من در این باره دارم این است که برای انتخاب دین ، این روش لازم نیست . برای انتخاب یک دین لازم است این مراحلی را که عرض کردم انسان بگذراند . یعنی ، قدم اول این است که فردی را که این شخص می خواهد به عنوان پیغمبر قبول بکند آیا پیغمبر است ، پیغمبر خداست و اصلاً خدایی هست که این پیغمبرش باشد یا نه ؟  این مسئله میان همه ادیان مشترک است ، یعنی ادیانی که خدا در آن هست . چون دین الآن به یک معنای اعم گفته می شود و منظور ما از دین در واقع ادیانی هستند که دارای پیغمبر می باشند و در آن جای پای خدا و پیغمبر در میان است ؛ این قدم اول است .

اگر با دلایل کافی فهمید که خدایی هست ، دیگر در این قضیه مقایسه و بررسی ادیان هیچ تأثیری ندارد یا این که تأثیر فراوان ندارد و یا لا اقل لزومی ندارد . بلکه مسئله این است که من بفهمم خدایی هست و این فرد هم پیغمبر است یا نیست .

اگر فهمیدم خدایی هست و این فرد پیغمبر است ، پیروی تعالیم این پیغمبر برای من لازم است . اگر بعد از این پیغمبر ، پیغمبر دیگری آمده که فکر می کنم شاید این هم از جانب خدا باشد ، به دلیل اینکه پیغمبر جدید است ، البته درباره او باید مطالعه کنم که اگر او هم پیغمبر بر حقّی است ، در این صورت پیغمبر بعدی مُقدَّم است .

و امّا درباره آن هایی که بعد از خود پیغمبر ندارند ، هیچ تحقیق لازم نیست . اگر از پیغمبر اولی دلایل کافی داشتند به این که پیغمبر بعدی موجود نیست ، [ تحقیق ] لازم نیست . زیرا وقتی که پیغمبر قبلی را به پیغمبری قبول کرده باشیم و او خود گفته باشد که بعد از من پیغمبر دیگری نمی آید ، این جا تحقیق لزومی ندارد . ولی اگر گفته باشد [ که پیغمبری هست ] ، راه خیلی ساده تر و کوتاه تر خواهد بود .

پس مقایسه جمیع ادیان و شناسایی همه آنها لازم نیست . اصلاً مقدور هم نیست و تأثیر زیادی هم ندارد .

با اندکی ویرایش از کتاب محیط پیدایش اسلام ، ص 26





روش صحیح اعتقاد به دین

19 11 2010

روش صحیح اعتقاد به دینموقعی که یک نفر می خواهد ببیند آیا قلباً می تواند به فلان دین معتقد باشد و آن را دین خودش قرار بدهد یا نه ؟ روش کار در این جا چگونه است ؟ به نظر من در این جا روش صحیح یکی بیشتر نیست و آن این است که وقتی انسان می گوید من به این دین معتقد می شوم معنایش این است که من قلباً ، با دلایل کافی مطمئن شده ام و معتقد گردیده ام که این شخص پیغمبر است و آن چه می گوید به استناد وحی الهی و از جانب خدا می گوید . به این دلیل به حرف ها و تعلیمات این پیغمبر اعتقاد داشته و می دانم که درست است . خوب توجه فرمایید که وقتی یک نفر به یک دینی معتقد می شود ریشه اش این است که می گوید من « می دانم » این پیغمبر است و آنچه می گوید از منبعی است که برای من قطعی و روشن است . من می دانم او درست می گوید .
برای درست بودن حرف پیغمبر به دلایل علمی نیاز نیست . دلیل بر درست بودن حرف یک پیغمبر و آن که من حرف یک پیغمبر را قبول می کنم ، دلایل علمی نیست بلکه به خاطر پیغمبر بودن اوست . اگر من حرف یک پیغمبر را به عنوان این که دلایل علمی کافی دارد قبول کنم ، خوبست و عیبی هم ندارد ، اما این دین نیست . اصلاً ما به این « قبول دینی » نمی گوییم . قبول دینی یعنی حرف پیغمبر را به عنوان این که پیغمبر است قبول کردن . این که من بگویم اسلام آئین درستی است و درستی اش را مثلاً در مورد فلان قانون اسلام بدانم که چه حکمتها و چه مصلحت ها و چه خوبی ها دارد ، این خوب است و عیبی ندارد بلکه کمال است . اما این را ما « دلیل دینی » نمی گوییم .
اگر من در ارتباط با این قانون که اسلام گفته است بعد از این که کسی جنب شد باید غسل کند ؛ برای غسل جنابت ، محسنات و مزایا و فوایدی از نظر سلامتی ، پزشکی و روحی بشمارم ، این عیب نیست . خیلی هم خوب است . اما چنان چه کسی بعد از این که جنب شد به » دلیل این محسنات » غسل کرد ، غسلش را اصلاً به عنوان یک وظیفه دینی انجام نداده و مثل این است که هر وقت دستش کثیف بود برود بشوید . یک مسلمان اگر بعد از جنابت می رود غسل می کند به این دلیل است که محمد (ص) گفته است . چرا حرف محمد (ص) را عمل می کند ؟ چون او پیغمبر است .
اصلاً طرز تفکر دینی این است و غیر از این ، اسمش طرز تفکر دینی نیست ، خواه دین صحیح باشد یا غلط ، خواه اسلام صحیح باشد یا غلط . بنا بر این طرز تفکر دینی این است که یک نفر مسلمان  وقتی جنب می شود ، غسل می کند چون پیغمبر گفته است . ولی اگر استدلال کرد که انسان در حال جنابت چنین و چنان است ، ترشحاتی که از بن هر موئی می شود ، چنین یا چنان می شود ، این ها خوب است و شاید هم مصلحت و حکمت این که گفته اند غسل بکند همین ها باشد و چیزهایی علاوه بر آن . اما باید دانست در واقع انگیزه یک مسلمان برای غسل کردن توجه به این مسائل است یا این که چون پیغمبر گفته است ؟ اگر از یک یهودی که روز شنبه کار نمی کند بپرسی که چرا شنبه کار نمی کنی ؟ جوابش این است که موسی (ع) گفته است . بدین خاطر نمی شود گفت این مرد چه آدم نادانی است ، این آدم مغز علمی ندارد . وقتی ما از او سؤال می کنیم که چرا تو روز شنبه را تعطیل می کنی ؟ می گوید چون موسی (ع) گفته است . این غلط است که به خاطر این حرف بگوییم یهودی مغز علمی نداد . پس چه بگوید ؟ فلسفه بافی بکند ؟!
بنا بر این در مسأله دوّم که مسأله اعتقاد به یک دین باشد ، روش صحیح این است که قدم اول را انسان با فکر و عقل بر می دارد . هر انسانی اول باید خوب فکر کند و با کمک دلایل قانع کننده اعتقاد پیدا کند به این که خدائی هست و ابراهیم (ع) ، موسی (ع) ، عیسی (ع) یا محمد (ص) پیغمبر خدا هستند . این دو قدم راباید به کمک فکر و عقل بردارد . ما هر چه قرار است عقل را در مورد دین به کار بیاندازیم این دو جا است . در این دو مورد باید کاملاً عقل را به کار انداخت . اگر کسی فکرش ، عقلش ، علمش و معلوماتش نتوانست قلب او را معتقد و مؤمن کند به این که خدائی هست و موسی (ع) ، عیسی (ع) ، محمد (ص) ، ابراهیم (ع) یا نوح (ع) پیغمبر خدا هستند یا اگر بودایی ، بودا را در بودائیت پیغمبر خدا می داند ، یا زرتشتی که زرتشت را پیغمبر خدا می داند ، اگر کسی فکرش و عقلش را به کار انداخت ، دلایلش را به کار برد و … توانست اعتقاد پیدا کند به این که خدایی هست و یکی از این ها پیغمبر خداست ، دیگر قدمهای بعدی دلیل عقلی ، علمی و نظایر آن لازم ندارد . دیگر هر حرفی این پیغمبر می گوید واقعاً برایش سندیّت دارد و عمل می کند . و اگر کسی نتوانست با دلایل کافی بفهمد که این ها پیغمبر خدا هستند ، او در قدم اول لنگ است .
محیط پیدایش اسلام  ، ص 19





روش تحقیق در شناخت دین

12 11 2010

روش دین شناسی

از نظر من روش درست برای شناختن یک دین این است که مآخذ اصلی مربوط به آن دین را به دست بیاوریم و روی آن ها با شیوه تحقیق علوم نقلی – و نه علوم تجربی و نه علوم عقلی ، بلکه با شیوه تحقیق تاریخی  – که امروز در متدولوژی به عنوان شیوه تحقیق تاریخی نامیده می شود ، روی مدارک و مآخذ درجه اول آن دین مطالعه کنیم تا آن دین را بشناسیم . حال خواه به آن دین معتقد باشیم ، خواه معتقد نباشیم .

برای آن دینی که به آن معتقد نباشیم ، مثال می زنم . ما می خواهیم درباره بودائیت (بودیسم) تحقیق کنیم و اصولاً ببینیم بودائی بودن چیست ؟ برای شناسایی بودائیت بحث های فکری یا ریاضی یا علمی هیچ تأثیری ندارد . بحث های فیزیکی یا شیمیایی هم هیچ اثری ندارد ، بحث های مربوط به ستاره شناسی یا فلک شناسی نیز مؤثر نیست .

راه شناسایی آئین بودا این است که ما به کتابها و مآخذ تاریخی درجه اول مراجعه کنیم . این ها را از نظر ارزش ، اعتبار و سندیّت ارزیابی نمائیم . بعد آن ها را با هم مقایسه نموده ، آن چه موافقین و مخالفین آیین بودا گفته اند را هم به دست بیاوریم ، با هم بسنجیم و محققانه از درون این ها در بیاوریم که اصلاً آئین بودا چیست ؟ حالا می خواهد به آن معتقد باشیم یا نباشیم . این مطلبِ اول ، راجع به شناسایی یک دین است .

ما می خواهیم ببینیم آئین یهود چیست و یهودی ها چه آئینی دارند . البته این دو جا دو صورت دارد . یک وقت می خواهیم ببینیم یهودی هایی که امروز در دنیا هستند چه عقاید و کارهایی به عنوان کارها و اعتقادات یهودی دارند ؛ این یک راه تحقیق دارد . ولی یک وقت است می خواهیم ببینیم که آئین یهود در زمان پیدایش چگونه بوده است و موسی (ع) بری بنی اسرائیل چه دینی آورد ؟

تحقیق درباره این که موسی (ع) برای بنی اسرائیل چه دینی آورد ، هیچ ارتباطی با تحقیقات فیزیکی ، شیمیایی ، ریاضی ، فلکی و این مسائل ندارد . راه تحقیق در این باره این است که عهد عتیق ، تفاسیر عهد عتیق ، کتابهایی که مورخین یونانی معاصر قرنِ موسی (ع) یا مورخین مصریِ معاصر نوشته اند ، مورد مطالعه قرار گیرند ؛ چون متأسفانه غیر از این ها تقریباً مآخذ دیگری نداریم . باید این کتاب ها را جمع آوری بکنیم و آن چه موافق و مخالف ، معتقد به دین موسی (ع) یا غیر معتقد به دین موسی (ع) ، درباره آئین وی گفته اند با هم دیگر مقایسه کنیم تا بتوانیم با شیوه محققانه بفهمیم که موسی (ع) چه گفته است . حال اگر می خواهیم ببینیم یهودیان امروز دنیا چه دینی دارند باید عده ای را به اطراف و اکناف بفرستیم تا ببینند یهودی در زندگی روزانه و سالانه اش به عنوان دین چه می کند . انتشارات یهودی ها را در دنیا به زبان های مختلف جمع آوری کنیم . با پیشوایان دینی شان مصاحبه کنیم ، تماس بگیریم و همه اینها را با هم تلفیق و تنظیم کنیم و از این اطلاعات عصاره ای در بیاوریم تا بگوئیم امروز یهود به عنوان اعتقاد و عمل دینی در دنیا این گونه عمل می کند .

همچنین اگر درباره اسلام بخواهیم مطالعه کنیم ، صرف نظر از این که مسلمانیم ، دو گونه مطالعه خواهیم داشت : یکی این که بخواهیم ببینیم مسلمان ها چه عقیده ای دارند و چگونه عمل می کند یعنی (مسلمان شناسی ) ، یکی هم ( اسلام شناسی ) ، یعنی ببینیم اسلامی که حضرت محمد بن عبد الله (ص) برای مردم آورد ، چه بود . اگر بخواهیم ببینیم مسلمان های امروز یا یک یا دو یا پنج قرن پیش چه کار می کردند ، راهش همین است ، امّا اگر مسلمانان امروز را بخواهیم مورد مطالعه قرار بدهیم باید به کشورهای مختلف مسافرت کنیم . اروپایی ها از این نظر ، روش کارشان شیوه صحیحی است و خیلی از نوشته هایشان هم صحیح است ؛ به جاهای مختلف مسافرت می کنند ، می بینند ، تماس می گیرند ، سؤال می کنند ، عکسبرداری و فیلمبرداری می کنند و بعد می گویند مسلمان های دنیا در فلان منطقه این گونه زندگی می کنند . البته گاهی این ها تند می روند زیرا چاهر تا دِه و یا شهر را می روند ، می بینند و بعد می گویند مسلمان ها این کار را می کنند . در حالی که این ، با روش علمی درست در نمی آید . وقتی آدم می رود چهار تا دِه و یا شهر را می بیند باید بگوید مردم مسلمان این چهار تا دِه و یا این چهار تا شه این کار را می کنند نه مسلمان های دنیا ؛ مسلمان های دنیا ممکن است این کار را نکنند . روش علمی چنین ایجاب می کند .

اگر ما بخواهیم بگوئیم اسلامی که حضرت محمد (ص) از جانب خدا برای مردم آورد و آن چه محمد (ص) به نام اسلام گفت چیست ؟ ، راهش این است که مآخذ درجه اول اسلام ، از قرآن ، حدیث ، تاریخ و نوشته های معاصرین زمان پیغمبر (ص) ، حتی مخالفین پیغمبر (ص) را همگی بگیریم ، بررسی کنیم ، مقایسه نماییم ، تحقیق کنیم و بعد بگوییم این است آن چه محمد (ص) به نام اسلام آورد . راه دیگری نداریم .

هیچ نوع تحقیق علمی دیگر ، یعنی تحقیق در رشته های دیگر علوم ، ارتباطی با این مطلب ندارد .

محیط پیدایش اسلام ، ص 16





توحید در سرسپردگی و اطاعت

22 10 2010

اطاعت از نظر قرآن بر دو گونه است :

1-     اطاعت همراه با سرسپردگی و تسلیم بی قید و شرط در برابر آنچه به آدمی گفته می شود .

در توحید قرآن این نوع اطاعت که در حقیقت « عبودیت » است ، مخصوص خداست و هیچ موجود دیگر شایستگی آن را ندارد .

2-     اطاعت کسانی که به حق بر ما ولایت دارند و رعایت مصلحت خود ما و مصلحت عمومی ایجاب می کند که فرمانبردار آنان باشیم ، نظیر اطاعت پیغمبر ، امام ، زمامداران و پیشوایانی که به فرمان پیغمبر و امام یا بر طبق موازین معتبر در عصر غیبت به این منصب رسیده باشند .

این نوع اطاعت خود به خود در محدوده ای است که خدا تعیین کرده و بنا بر این همواره مشروط به این است که دستور صاحبان این مناصب از حدود « عدل » و « قانون » تجاوز نکند و اطاعت کننده ، خود موظف است هر دستوری را که دریافت می کند از این نظر ارزیابی کند و اگر بر خلاف عدل و قانون یافت از اجرای آن خودداری ورزد .

لا طاعَةَ لِمَخلوقٍ فی مَعصیةِ الخالق

از هیچکس فرمانی مبرید که مستلزم نا فرمانی خدا باشد

به این ترتیب این گونه اطاعت مطلق نیست و به هیچ وجه آهنگ « خودباختگی » و « سرسپردگی » ندارد .

شناخت اسلام ، ص 98





همین که هستید باشید

24 08 2010

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

–         در قضیه انتخاب آقای بنی صدر به ریاست جمهوری ، یکی از سران نهضت آزادی طی مصاحبه ای در تلوزیون گفت : همه ما باید به منزله دسته ای برای چاقو برای رئیس جمهور باشیم تا بتواند بهتر کارایی داشته باشد . این در حالی بود که قبل از آن از ریاست جمهوری بنی صدر نه تنها شدیداً نگران بودند بلکه این نگرانی را اظهار هم می کردند که اگر بنی صدر رئیس جمهور شود چه باید بکنیم !  وقتی پدرم این مصاحبه را از تلوزیون شنید جمله ای گفت که تند ترین جمله ای بود که من در تمام مدت عمر از ایشان شنیده بودم که از شنیدن آن یکه خوردم . آن جمله این بود که گفتند : نه دیگه ، این دیگر دغلی است .1

–         یک شب دیر وقت پدرم به خانه آمد و چون معمولاً شبهایی که دیر می آمد شام نمی خورد و یک غذای سبکی مثل سالاد می خورد . من و خواهر و مادرم نشسته بودیم ، ایشان مشغول سالاد خوردن شد و گفت : امشب در شورای انقلاب چیز جالب و عجیبی اتفاق افتاد . فردی از اعضای شورای انقلاب که با بنی صدر خیلی مخالف بود وقتی امروز مراسم تنفیذ بنی صدر انجام شد و بنی صدر برای اولین بار به جلسات شورای انقلاب دعوت شد یک دفعه بر خلاف انتظار همه اعضاء که موضع او را علیه بنی صدر می دانستند به بنی صدر گفت : : آقای بنی صدر نمی دانم چرا امشب که شما به جلسه آمده اید این قدر جلسه ما نورانی شده است ! نکته مورد نظر پدرم ، عدم صداقت آن فرد بود . 2

–         جمله معروف پدرم را همه به یاد دارند که می گفت : من تلخی برخورد صادقانه را به شرینی برخورد منافقانه ترجیح می دهم . بر همین اساس بود که ایشان برخوردهای دورویی و منافقانه را تحمل نمی کرد . در منزل هم بر راستگویی به ما خیلی تأکید می کرد و لذا ما هیچ وقت در بعضی از مسائل که پیش می آمد نمی ترسیدیم اگر راست بگوئیم چیزی علیه ما تمام شود .

تأکید ایشان این بود که همین که هستید باشید و همین که هستید را بگوئید و نشان مردم بدهید و نترسید و ملاحظه دیگران را نکیند که خودتان نباشید البته ادب را رعایت کنید ولی ملاحظه مردم باعث نشود صداقتتان را از دست بدهید . 3

–       یکی از دوستان شهرستانی بنده که آدمی بسیار متدین و اهل مطالعه بود و با مرحوم بهشتی رابطه داشت نقل می کرد [که] قبل از انقلاب فردی رسید به من ، وقتی صحبت از بهشتی به میان آمد گفت : بهشتی سنّی است ، چرا که اشهد انَّ علیاً ولّی الله را در اذان و اقامه نمی گوید . به او گفتم اشتباه می کنی ، من خودم پشت سر ایشان بارها نماز خوانده ام و این جمله را از ایشان شنیده ام . آن فرد گفت : نه قطعاً همینطور است که گفتم زیرا افراد موثق این را به من گفته اند . من با آن آقا قرار گذاشتم که به تهران بیاید و در نماز آقای بهشتی شرکت کند و خود از نزدیک شاهد باشد و بعد قضاوت کند . من هم این قضیه را به آقای بهشتی انتقال دادم و گفتم : امروز ظهر او در نماز جماعت شما شرکت می کند .

وقت نماز شد . مرحوم بهشتی که به نماز ایستادند آن شهادت را نگفتند . من خیلی ناراحت شدم ، خصوصاً آنکه آن آقا به من گفت : حالا دیدی؟! وقتی به آقای بهشتی گفتم: شما که قبلاً این جمله را می گفتید ، چرا امروز آن را نگفتید ؟ گفتند :

واقعش این است من دیدم اگر امروز بخواهم این جمله را بگویم ، به خاطر این آقاست . من که همه وجودم به حجت بودن حضرت علی (ع) گواهی می کند ، چرا باید چیزی را که همه علماء فتوایشان این است که به شرط [قصد] رجاء باید گفت و من هم خودم همین عقیده را دارم ، حالا این را به خاطر این فرد بگویم ؟ لذا به این دلیل نگفتم . حالا می خواهد از من خوشش بیاید ، می خواهد بدش بیایید . 4 – 5

————————

1 و 2 و 3  = سید علیرضا بهشتی فرزند برومند شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

4 = حجت الاسلام مصطفی پور محمدی ، ماهنامه 15 خرداد ، ش 15 و 16 ، ص 88

5= قصد رجاء و یا شرط رجاء به این معناست که انسان عملی را که واجب نیست و مستحب بودنش هم معلوم نیست اما خیر و صحیح بودنش محرز است به قصد این که خیر و صحیح است و خدا نیز عمل خیر و صحیح را دوست دارد و بسا که این عمل خیر و صالح را بپذیرد ، انجام دهد.

» مجموعه خاطرات این نوشته از کتاب سیره شهید دکتر بهشتی نوشته آقای غلامعلی رجائی نقل شده است «





جامعه مهدوی ، هدف یا معیار ؟

25 07 2010

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

از نکته های جالب درباره امام زمان (ع) این است که ما از روایات اسلامی این طور به دست می آوریم که ظهور امام نزدیک است به قیامت . روایات این طورند. یعنی ظهور ایشان در آخرِ زمان است . از مجموع روایات اسلامی این طور به دست می آید . بعد از آن که تمام تجارب و تمام کوشش های بشر در ساختن جامعه پاک از آلودگی ها انجام می گیرد و هر کدام فقط با یک در صدی به ثمر می رسد و هیچ کدام با در صدی بالا – چه رسد به صد در صد – به ثمر نمی رسد ، آنوقت به صورتی غیر عادی و فوق العاده ، به صورتی خارج از سنّتهای موجود ، با رهبریِ رهبرِ الهی موعود ، جامعه ایده آل ساخته می شود .

از این مسئله دو مطلب می فهمیم . یکی این که مادام که ما انسانها  تلاش می کنیم ، باید در پی جامعه ایده آل نباشیم . یعنی باید کوشش کنیم جامعه مان خیلی خوب شود ، اما اگر در کار نهضتمان نقصی کوچک ، اینجا یا آنجا دیدیم دلسرد نشویم .

اتفاقاً یکی از معایب کوششهای دوستان در زیر لوای اسلام همین است که غالب دوستانی که در چهارچوب اسلام کوشش می کنند ، به دنبال آن جامعه ساخته و پرداخته امام زمان هستند غافل از این که آن جامعه مال همان وقت است . در این زمان باید از کوشش نایستیم ، اما بدانیم که کوششهای ما جامعه ای بهتر از جامعه فعلی را می سازد ولی آن جامعه صد در صد را هرگز نخواهد ساخت . پس به همین دلیل ، باید در نتیجه گیری از کوششها واقع بین باشیم نه خیال پرداز . این است که از این نظر باید ما این نتیجه را بگیریم .

از نظر دیگر باید بدانیم این که بشر دلش ، قلبش ، جانش ، در پی آن جامعه ایده آل است ، بی جهت نیست . این یکی از خواستهای طبیعی ماست . این را غیر طبیعی تلقی نکنیم . عیب این خواست ما فقط این است که به صورت طبیعی قابل تحقق نیست ، بلکه باید معجزه آسا تحقق پذیرد و چون ناموس الهی این این که زندگی بشر در دوران ممتد زندگی بشری در محور نظام طبیعت سر کار باشد جامعه امام زمانی به وجود نخواهد آمد .

چه وقت به وجود می آید ؟ در آن ساعاتی از زندگی دنیا که قرار است این دور به سر رسد و دور جهان دیگر فرا رسد  . این چیزی است که من از آنچه درباره جامعه ساخته شده به دست رهبر موعود در روایات ما هست می فهمم .

[ یکی از حاضران: ] آیا جامعه امام زمان از راه عادی ساخته می شود یا به شکل غیر متعارف و فوق العاده ؟

اصلاً ظهور حضرت ، پیروزی حضرت ، جامعه سازی ایشان ، همه غیر متعارف است ؛ تو گویی قیامت صغراست . تو گویی نمونه ای از آن دنیای دیگر که بی حقّه و بی کلک ایست در پایان این دور به وجود می آید . البته اینجا وارد دو قیامت طبیعی می شویم که من از شرح آن اجتناب دارم.

در نظام طبیعی معمولا یک موجود در مسیر تکامل ، در آن آخرین مراحل دور قبلی خیلی شبیه است به نخستین مراحل دور بعدی. بنا بر این ، گویی وقتی می خواهیم از این دور ، که دور نظام طبیعت است ، به دور دیگر برویم ، که در نظام الهی « مالک یوم الدین » و « لمن الملک الیوم ، لله الواحد القهار » است ، یک برزخی به عنوان عصر امام زمان خواهیم داشت ، که در برابر عمر این دور بس کوتاه است . دلیل ما بر این دور فقط روایاتی است که از مصدر وحی رسیده اند ، و الّا استدلالهای عقلی در این زمینه استدلالهای بجایی نیست و ما را هم به جایی نمی رساند .

[ یکی از حاضرین : ] پس تلاش های ما عبث است ؟

شما می بینید که حتی در یک نظام اجتماعی منحط ، تک تک انسانها در بهبود زندگی خود و خانواده شان می کوشند . کجای این عبث است ؟ خدا صریحاً به پیامبرش اعلام می کند که اگر تو در پی آنی که تمام این مردم به راه حق بیایند ، الآن به تو می گویم همه اینها به راه حق نخواهند آمد. این نسبی است . یعنی تو در صد بالاتری خواهی داشت . اگر امروز پانصد نفر مؤمن هستند ، کوشش کن بشوند هزار نفر ، صد هزار نفر … به حدی که جامعه ای را بر این محور بسازی ، ولو بر این محور بودن جامعه صد در صد نباشد .

ببینید آقای دستمالچی ، ما معمولاً در این روزگاران یک چیز داریم به نام حد نصاب ، حد نصاب غیر از حد کمال است . حد نصاب یعنی وقتی که به آن مرحله رسیدیم دیگر به مرحله بعدی رفته ایم. یعنی خودمان را در آن مرحله بعدی حس می کنیم ، ولی به حد کمال نرسیده ایم . ما می توانیم کوشش کنیم جامعه ای در حد نصابِ یک جامعه اسلامی بسازیم ، ولی در ساختن جامعه ای که در حد کمال یک جامعه اسلامی باشد موفق نخواهیم شد .

[ همان شخص: ] انسانهای به حد کمال …

انسانهای به حد کمال بله ! بحث ما در مورد جامعه بود . انسانهای به حد کمال در تمام ادوار زندگی بشر ، بدون استثناء وجود داشته اند . منتها عدّه آنها کم و زیاد است . ولی بحث ما در مورد جامعه است . کمال جامعه ما نسبی خواهد بود . اسلامی بودن جامعه ما نسبی خواهد بود . بر حسب آنچه تجربه قبلی  نشان می دهد – نه فقط راجع به اسلام ، بلکه راجع به تمام نهضتها – جامعه خالص اسلامی را نمی شود هدف قرار داد. البته می شود الگو قرار داد ، که بسنجیم و بگوییم از آن صد در صد مثلاً  الآن سی درصد یا سی و پنج در صد را داریم . بالاخره باید یک مقیاسی باشد . جامعه اسلامی صد در صد برای ما مقیاس و درصدِ سنجیدن است ، ولی هدف نمی تواند باشد . عملی نیست ، این هدف عملی نیست .

کتاب ولایت ، رهبری ، روحانیت ؛ ص94





بزرگترین آفت انقلاب اسلامی

14 07 2010

شهید آیت الله دکتر بهشتی در مرکز اسلامی هامبورگ

انبیاء در عمل ، اصالت رسالتشان را به انسان ها نشان می دهند و با عمل ، در انسانها ایمان و باور به وجود می آورند ، و این خیلی مهم است .

یکی از آفت های بزرگ انقلاب اسلامی می تواند این باشد که دچار گوینده و نویسنده و معلم و رهبر و متفکر حرفه ای بشود که عمل او ، گفتار و دعوتش را تکذیب می کند و مردم را به چیزی دعوت می کند و خود به راه دیگری می رود . « یُکَّذِبُ قُولَهُ عَمَلُهُ » ، بزرگترین آفت این انقلاب است .

انبیاء عملشان ، رفتارشان ، اخلاقشان ، طرز زیستنشان در داخل و خارج ، با خانواده شان ، با دوستانشان ، با خویشانشان ،  با دوستانشان و با دشمنانشان ، ایمان و باور به وجود می آورد . آن ها ماکیاولیست نبودند . طرز عمل مدعیان دین ، دین داری و راه خدا در طول تاریخ ، یکی از زمینه های پیدایش تفکرات ویرانگر ماکیاول بوده است . ماکیاول وقتی به روحانیون بی ایمان ، یا سست ایمانِ بی عمل یا سست عمل کلیسا برخورد می کرده در این اندیشه می شده که نکند دین برای این ها دکّان باشد ؟

اگر انسان به صد نمونه گوناگون از این عالمان دروغین دین برخورد کند و یک نمونه صدق و راستی هم پیدا نکند ، طبیعی است که به ذهنش می آید که نکند این هم دکّانی است و ما را فریب می دهند . این یک امر طبیعی است . به نظر من پیدایش تفکرات الحادی در ماکیاول ، بازتاب طبیعی بازیگران کلیسا است .

آفت این انقلاب اسلامی این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام و انقلاب و هر چیزی را دکّان کنند : دکّان قدرت ، دکّان ثروت ، دکّان شهرت ، دکّان ریاست . باید سخت مراقب باشیم که این خطری که در طول تاریخ همیشه انقلاب های الهی را تهدید کرد و به آن ضربه زد ، این بار جلوی آن را بگیریم .

کسانی داعیان انقلاب و داعیان اسلام باشند که هر چه به آن ها نزدیک تر می شوید اعتقاد شما به اسلام بیشتر شود . این بحثی بود که ما همیشه با این برادران و درباره مرجعیت و روحانیت داشتیم . می گفتیم مرجع شایسته کسی است که هر قدر به زندگی او نزدیک تر می شوید اعتقاد و باور شما به این که این مردِ ایمان و عمل است و الگوی ایمان و عمل است بیشتر شود . برادران و خواهران ، سخت بیدار باشید و بیدار باشیم و فریب نخوریم . من نمی خواهم شما را مطلق خواه و مطلق طلب و مطلق بین کنم که هر وقت از یک عالمِ دینی خلافی دیدید بگویید این هم دکّان است . این هم اشتباه است . هر عالِم دینی معصوم نیست و ممکن است یکی دو بار هم لغزش داشته باشد و یکی دو تا گوشه زندگی اش هم نقص داشته باشد ؛ جمع بندی کنیم . این طرفِ کارش هم بد است ؛ هیچ یک از علما و مراجع هم مدعی این که معصوم هستند نبوده اند . لغزش ها و نقص هایی داشته اند . در جمع ببینید زندگی آن ها ، تقوی و تعهد و پایبندی نشان می دهد یا خیر ؟ نه از این طرف فریب بخورید ، نه از آن طرف فریب بخورید که مطلق خواه و مطلق نگر بشوید و بگویید هیچ کس نیست . نه خیر ! هستند کسانی که زندگی شان تعهد و تقوی و خداترسی نشان می دهد .

مواضع تفصیلی حزب جمهوری اسلامی ، ص 331





نقطه آغاز اسلام + بوی بهشت

30 06 2010

شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی

… ما اصرارمان همین است که اسلام از وحی پیغمبر شروع نمی شود . عنایت بفرمائید که اسلام از وحی و از پیغمبر شروع نمی شود . اسلام از روشنترین شناختهای بشر شروع می شود و در مسیر خود به وحی و پیغمبر برخورد می کند . ادامه راهش با عقل و وحی ، هر دو است .

اگر بگویم اسلام با عقل شروع می شود باز می ترسم خیال کنید که این عقل فلسفی را می گویم ؛ بهتر است به جای عقل بگویم با اندیشه تحلیلگر ، با شناخت روشن اندیشه تحلیلگر .

اسلام می خواهد بشر با شناخت روشن اندیشه تحلیلگر خود از بدیهی ترین نقطه ها و با روشنترین روندها آغاز کند و پیش برود . وقتی پیشتر رفت به وحی و پغمبر به عنوان یک واقعیت عینی می رسد ؛ و اگر نرسد واقعا به دین الهی نرسیده است . پس شروع می کند به حرکت به سوی یک واقعیت عینی به نام وحی و از این پس وحی در شناخت و رفتارش نقش پیدا می کند .

این بود که عرض کردم اگر حق را می طلبیم و می خواهیم بگوییم روی کدام پایه قرار دارد و از همان اول پایه را بگذاریم روی پیغمبر و قرآن ، راه قرآن را نرفته ایم ، راه قرآن راه مبتنی بر عقل و علم است و لذا جهانی است .

مگر همه انسانهای دنیا نمی گویند که ما با اندیشه تحلیلگر و شناخت روشن آغاز می کنیم ؟ شما مکتبی را در دنیا سراغ دارید که نقطه آغازش را غیر از این باشد ؟ همه مکتبهای مترقی می گویند :بیندیش ، هوشمند باش ، کلاه سرت نرود ، واقع بین باش . ما هم همین را می گوییم . ما هم می گوییم واقعیت را ببین ، ولی واقعیت را کامل ببین . یکی از واقعیاتی که باید ببینی باطل نبودن عالم هستی و حق بودن عالم هستی است . هدفداری ، نه فقط حیات و هدفداری ، بلکه جهان و هدفداری ؛ حیات و هدفداری ، هم اتفاقا در عنوان کتابی که آقای دکتر شیبانی ترجمه کرده اند آمده است . حیات و هدفداری هم تازه یکی از تجلیات هستی و هدفداری است .

بنا بر این نقطه شروع این است : روشن بین باش! واقع بین باش ! چشمت را باز کن ! عقلت را به کار بیانداز ! اندیشه تحلیلگر و شناخت دور برد داشته باش و آن وقت چه چیز را ببین ؟ هستی را ببین که رئالیته است و واقعیت عینی دارد ولی پویش و تحرک دارد ، و ببین که این پویش و تحرک جهت و هدف دارد . اگر اینها را دیدی دیگر مطلب تمام است . از این به بعد در این مسیر تکاملی به وحی می رسی و به پیغمبر و انسان نمونه می رسی و از آنجا راهت را دنبال می کنی .

کتاب حق و باطل ، ص 39

————————————-

بوی بهشت :

نماز را که خواندیم و بیرون آمدیم . دکتر برای این که دوباره وضو بگیرد ، بازگشت . جلسه حساسی بود . از هر سه قوه آمده بودند . مدت کوتاهی نگذشته بود که ایشان هم به جمع حضار پیوست . از گوشه و کنار جلسه هر کس یک چیزی می گفت :

–          حاج آقا امشب خیلی نورانی شده اید !

–          چشم شما قشنگ می بیند .

بعد از تصویب تغییر دستور جلسه قرعه آغاز بحث به نام دکتر افتاد . ایشان پشت تریبون رفت و درباره انتخاب رئیس جمهور و اینکه باید روحانی باشد یا غیر روحانی اندکی صحبت کرد و گفت : در هر صورت تعیین و معرفی رئیس جمهور به عهده این جلسه است . منتها اول باید هیئتی را تعیین کنیم که خدمت امام بروند و نظر ایشان را درباره روحانی بودن یا نبودن رئیس جمهور آینده جویا شوند .

ده دقیقه ای از آغاز نطق دکتر می گذشت و ساعت 30/8 را نشان می داد . دکتر مکثی کرد و به مستمعین دور تا دور جلسه نگاه کرد و وقتی از همراهی ایشان با بحث مطمئن شد ، یکباره گفت :

بچه ها بوی بهشت می آید ! آیا شما هم این بو را استشمام می کنید ؟

در همین لحظه انفجار مهیبی حزب جمهوری اسلامی را لرزاند و ساختمان فروریخت .

کتاب دانشجو » نگاهی به زندگی و مبارزات شهید دکتر بهشتی » ، صفحه 64